علت دشمنی افراد با شما چیست؟-ایلقار موذن زاده
در باب نظریههای ادراکی مطلبی است تحت عنوان نظریههای نزولی که در این نظریه یک نکته مهم وجود دارد وآن این است که : ما هر چیز را آنطور که هست نمیبینیم، آنطور که میخواهیم میبینیم.
قضاوتهای ناقص و مغرضانهی ما به اطرافیان نیز از همین قاعده تبعیت میکند. یعنی وقتی پیشفرضهای منفی و عقدههای حل نشدهای در ما وجود دارد، قضاوت ما را نه بر پایهی آنالیز دقیق و منطقی مشکل، بلکه بر مبنای خودشیفتگی، عقده و حسادت شکل میدهد. دست به قضاوت و سبکسنگین کردن رویدادهای اطراف میزنیم غافل از اینکه توانایی نگاه معقول به قضایا داشته باشیم.
در چنین مواقعی ما بر مبنای داشتن عقده و کینه از یک فرد، دشمن او را پیدا کرده و با وی دست به تبانی میزنیم، با او متحد میشویم تا بر علیه او کارهایی بکنیم، که از آن طریق برای حل عقدههای ناگشوده راهی یافته باشیم.
در مورد شیوههای بحثِ انسانهای جوامع عقبافتاده نیز چنین حکمی صادق است. وقتی با چنین افرادی رویارو میشویم، چشمش را بسته دهانش را باز میکند. او متصل به بخش عواطف و عقدههای ناگشودهی مغز است، نمیتواند منطقی فکر کند. افراد چنین جوامعی در مباحثات خود نیز بدون توجه به استدلال و منطق طرف مقابل، مترصد این هستند که حرف طرف تمام شود، تا دلیلی بیاورند که محکومش کنند. یعنی اینجا مهمترین مساله محکوم شدن طرف مقابل به هر شیوه و کلکی است، چرا که اصل اساسی ارضای عقدهها و نگرانیهای درونی از طرد شدن و نامقبول واقع شدن است. در حقیقت دو اصل اساسی و مهم او را به این سمت سوق میدهد، اول نگرانی و ناراحتی شدید او از پیشرفت روزافزون شما و دوم ناتوانی فردی با این مشخصات در ایجاد تغییر در خود برای کسب موفقیتِ فردی.
باورها و اندیشههای مسموم و غلط سرتاسر مغز را فرا گرفته، دورریزی آن وحشتی جانفرسا برمیانگیزاند. به عبارتی فرد با خود چنین میگوید: “چطور به تاولهای پایم بگویم که همهی راهی که آمدهام اشتباه است؟” و یا “چطور به همهی باورها و افکار غلط موجود در مغز بگویم که شما اشتباهید و از درون مغزم تشریف ببرید بیرون!” چنین کاری در حکم این است که فرد انگشتش را ببُرد، چرا که افکار و باورهای غلط تا حدی به او چسبیده که عضوی از بدنش شده است. فردی با چنین مشخصاتی، محروم از این قابلیت است که صحبتهای منطقی را بشنود، قادر به حذف تفکرات غیرمنطقی خود و جایگزینی آن با تفکرات منطقی نیست و نمیتواند قابلیت تفکر انتقادی را در خود شکل دهد.
همهی اینها در بخش پیشپیشانی و نئو کورتکس مغز قابل دستیابی است و تا زمانی که فرد اسیر احساسات و عواطف کور است، تعصبات او را رها نخواهد کرد و قضاوتش را مختل خواهد نمود.
تنها راه حل مشکل و نجات از چنگال چنین افرادی حذف آنها از زندگی و دور شدن و دور نگه داشتنشان از حلقههای ارتباطی است. دور شدن از آنها شاید فرصتی ایجاد کند که در آینده فرصتی فراهم آید، تا بلکه بر اساس دریافت تاثیرات از دنیایی که صحیح درکش میکنند، راهی برای ایجاد تغییر در شیوهی برخورد با نظام بدکارکردِ درونشان پیدا کنند و تعاملات اجتماعی سالمتری داشته باشند.
در سطح کلان این امر با آموزش مهارتهای زندگی خصوصا آموختن مهارت مدیریت درون فردی-برون فردی، شیوههای حل مساله، آموزش خودآگاهی، مدیریت رابطه و نهایتاً افزایش هوش هیجانی امکانپذیر خواهد شد.
0 دیدگاه در “علت دشمنی افراد با شما چیست؟-ایلقار موذن زاده”