چرا مطالعه موفقی نداریم؟
وقتی که به دوران کودکی خودمان برمیگردیم میتوانیم علت بسیاری از اتفاقات کنونی که در حال رخ دادن هستند را پیدا کنیم گرفتاری های روانی که همگی ما تا حدی آنها را تجربه کرده ایم علت برخی از آنها ریشه در کودکی دارد و ما در این شماره قصدمان درمان این اختلالات نیست ؛ صرفا میخواهیم با الهام از این موضوع به مشکلات دوران بزرگسالی که ریشه در کودکی دارند و مخل مطالعه ی موفق هستند بپردازیم .
چندین سال پیش بعد از ظهر یک روز پاییزی در بالکن کتابخانه نشسته بودم ومشغول تفکر عمیقی در باره ی اتفاقی که رخ داده بود؛ بودم . به این فکر میکردم که چرا نمی توانم خوب درس بخوانم ؟
بهره ی هوشی را چک کرده بودم-
به اندازه کافی کتاب کمک درسی داشت-
محتوی کتاب درسی ام را به خوبی-
. آموخته بودم
سر کلاس هم همیشه سعی میکردم به خوبی
یاد بگیرم اما نمیشد ؛ نمیشد که نمیشد .یک جای کار داشت میلنگید انگار طلسم شده بودم یا مغزم از کار افتاده بود ولی این را هم میدانستم که مغزم از کار نیفتاده است! و آی کیو ۱۲۵ ونفهمیدن متون درسی مثل این بود که بگویی در دل یک روز آفتابی دارم تابستان از سرما یخ میزنم . و من واقعا یخ زده بودم ولی جنب وجوشم را از دست نداده بودم و همچنان در پی کشف علت بودم .
روزی در مدرسه گفتگوی دانش آموزی که از کلاس بیرون کرده بودند توجه من را جلب کرد ؛پدرش هم آنجا بود و داشت میگفت این از اولش هم عرضه درس خواندن را نداشت !او یک احمق به تمام معناست !مدیر هم با آن سر بزرگش به نشانه ی تایید حرف های پدر داشت به قضیه شدت میبخشید گویی که این فرد از بچگی خنگ و بی استعداد به دنیا آمده بود. ولی من آن فرد را به خوبی میشناختم ومیدانستم که اصلا مشکل این مسائل نیست ؛آن دانش آموز بهترین بود در حرفه ای که حتی آنها ذره ای شناخت از آن نداشتند چون اگرمیداشتند هیچگاه آن دانش آموز را تحقیر نمیکردند . او در تعمیر لوازم خانگی یا حتی ساخت ربات هم توانمند بود ولی مدیر حتی روحش هم خبردار نبود و به حساب اینکه چرانمی توانست از معادلات پیچیده ی ریاضی یا عروض قافیه ی علوم انسانی سر دربیاورد حسابی عصبی بود و در نتیجه ی همه ی این اتفاقات میرسیدیم به یک کلمه ی مزخرف و اعصاب خرد کن: تو یک احمقی … احمق
و متاسفانه از کودکی تکرار این کلمه از اون فرد و افراد مشابه یک احمق واقعی ساخته بود بی آنکه خود فرد آگاه باشد که چه بلایی دارد در این سرزنش ها سرش می آید ؛کل زنگ بعد را به این اتفاق فکر کردم و گویی غیر مستقیم این حرفها به خود من هم مربوط میشد. من جواب را یافته بودم ؛ ساده بود : جای اشتباه یا بهتر بگویم صندلی اشتباه من در آن کلاس درس ؛ آری من روی صندلی قربانی نشسته بودم قربانی ای که تمام نوک فلش های اتهام و سرزنش به سمت او بود ( در مثال دانش آموزی که گفتم) فقط کافی بود صندلی ام را عوض کنم و اینکار را هم کردم…. نه هوش من کم بود – نه احمق بودم – نه از درس خواندن بدم میامد فقط انتخاب من اشتباه بود ، یک انتخاب اشتباه این بلا را سرمن آورده بود شاید انتخابی برای ارضای دیگران یا توهم برای پیشرفت یا هر عامل دیگری جز؛ اصول انتخاب صحیح( در شماره های بعدی این عوامل را به صورت جداگانه بررسی خواهیم کرد) اما عواملی که باعث شده بود انتخاب اشتباه من و موارد مشابه من اتفاق بیفتد چه بود ؟
۱-انتخاب بر اساس تحریک اطرافیان
جا دارد در ابتدا اشاره کنم به اینکه درسیستم کنونی هدایت تحصیلی بسیار جای خوشحالی هست که این عامل کم رنگ شده است اما همچنان نقش غلط خود را کمابیش ایفا میکند .اما با این حال برای دانش آموزی که در فن بیان یا نویسندگی توانایی بارزی دارد چرا رشته ی ریاضی انتخاب میشود ؟ آقا اجازه ؟ چونکه عموم گفته ؛ خودش مهندسه ! به وفور جملاتی شبیه این را شنیده ام و متاسفام اگر ملاک انتخاب شما توصیه عمو یا پسر خاله تان باشد چرا که شما نمیتوانید طبق خواست دیگرانی که ویژگیهایشان از شما متفاوت است پیش بروید و موفق بشوید .اگر در این دور باطل بیافتید بعد از مدتی یقینا از پا می افتید و مسیر را گم میکنید چرا که هر کسی حرفی از دریچه ذهن خود به شما میگویید و شما را سردر گم میکند. پس بهتر است در مسیر تحصیلی ای که دارید نظر دیگران را بشنوید و از آنها مشورت بگیرید ولی تصمیم را خودتان بگیرید .
۲-عصبیت در تصمیم گیری : چه موقع ما دچار عصبیت در تصمیم میشویم و اصلا این واژه به چه معناست ؟ فرض کنید شما از کودکی همواره این جمله ها را شنیده باشید: تو یک احمقی -تو نمیتوانی درس بخوانی -اگر دکتر شوی دوست داشتنی هستی -یا اگر در کنکور رتبه ی۲ رقمی بیاوری تو را دوست دارم و….در همه ی این جملات نوعی تحقیر اعتماد به نفس کودک مشهود و واضح یا در معنای روان شناختی آن؛ توجه مشروط( تو دوست داشتنی هستی اگر…) و در نهایت چیزی که خروجی این روند معیوب میشود را با انسان عصبی یا عصبیت میشناسیم . یعنی فرد دارای خود پنداره ی ضعیف و شکننده یا فردی که خودایده آل ذهنش را به جای خود واقعی خودش میشناسد .
این افراد به این شکل فکر میکنند : یا مهندس میشوم یا به درد نخور هستم . یا رتبه دو رقمی کسب میکنم یا به هیچ دردی نمیخورم . یا روزی ۱۴ ساعت مطالعه میکنم یا مطالعه من مزخرف است ؛ در اصطلاح صفر و یکی نگاه میکنند به امور و اشتباه ترین نگاه هست در زمینه ی تحصیل فرد چرا که نتیجه ای جز یک سراب نخواهد داشت که هر چقدر هم درآن پی میرود و پیشرفت مینکند باز راضی نمیشود و خودش را قبول ندارد و این یعنی عصبیت .عصبیتی که کمر انسانها را خم میکند و انها را به قهقرا میبرد .با دقت در روالی که برایتان شرح دادم متوجه میشوید چاره کار این است که دست از سرزنش خود بردارید و بدانید مجبورنیستید دنبال ایده آل ذهنیای که غیر واقعی هست باشید . شما درصورتی که تلاش خود را به کار ببندید کفایت میکند و حتی اگر نهایت تلاش خود را هم نکنید باز ارزشمند هستید .در نهایت باز تأکید میکنم با عصبیت انتخاب نکنید و ادامه ندهید که درنهایت دلتان را خواهد زد …
۳- عدم توجه به توانایی ها و امکانات موجود
درست است که پزشکی رشته ی خوبی است یا وکالت و قضاوت و….دارای مقام مطلوبی در جامعه هستند ولی مگر همه میتوانند به این چند رشته پر متقاضی دسترسی داشته باشند برای قبولی و موفقیت در هر رشته چندین عنصر تاثیر گزار هستند از جمله :
تونایی:یعنی قدرت شما برای انجام امور فیزیکی-بدنی آن رشته مثلا مهارت دستان شما در جراحی برای یک جراح قلب شدن – یا قد بلند شما برای بسکتبالیست شدن بعد از تحصیل در رشته تربیت بدنی – یا چشمان قوی لازم برای خلبان شدن …
استعداد:به توان ذاتی شما برای انجام کار میگویند مثلا : شما اگر صدای خوبی داشته باشید برای خوانندگی-گوینده شدن- یا شما چشمان قوی داشته باشید برای رشته تیر اندازی – یا هوش بالایی برای حل مسائل ریاضی و توان سخنوری داشته باشید
امکانات:گاهی با مهیا بودن تمامی موارد ذکرشده حتی اگر شما بهترین دانش آموز هم باشید ممکن است امکانات شما را محدود بکند مثلا زمانی که شما در دوران دانش آموزیتان چون در یک روستای دور افتاده بودید بخت شما در قبولی نسبت به یک دانش آموز شهری مشابه ویژگی های شما تا حدی کمتر باشد (ولی این به معنای ناامیدی و عدم تلاش نیست) یا شما از وجود رشته ای که بعد ها متوجه میشوید کاملا با شما سازگار بوده ولی در آن مدرسه که درس میخواندید وجود نداشته است پس بهتر است در صورتی که امکانات شما کم است شرایط را تغییر دهید(نقل مکان کنید ؛ معلم خصوصی داشته باشید…)یاشرایط را بپذیرید و با توجه به وضعیت موجود بهترین انتخاب را بکنید
و در پایان از شما میخواهم هر جا که هستید و هر انتخابی که دارید سعی کنید در آن انتخاب ملاک های ذکر شده را رعایت کنید و در آن مورد بهترین باشید ؛ درخشیدن را از یاد نبرید که شما لایق درخشیدن اید . همواره به خدا توکل کنید که یاد خدا آرام بخش دلهاست .
حسین عظیمی گیوی
0 دیدگاه در “چرا مطالعه موفقی نداریم؟”