بخشی از کتاب در حال چاپ “اورسی و معماری نور” از رضا زرگری:

نقش، تصویر قابل انتساب به حقیقتهایی باورمند یا عینیِ «پیشدانسته» شدهای است که در سرزمین نهچندان شناخته شده، «ابهامآور» و بیحدومرز دنیای هنر و صُوّر، میتواند پیوندی سریع و راهنماییکننده با مخاطب برقرار نماید. رابطهای دلپذیر و مقبول مابین احساس بینایی و با قدرت ادراک زیباشناختی، تا ذهن را به ساحلی متجسم و قابل لمستری از تلاطمات دریای سرگردانیِ اندیشه، هدایت نماید. “هدف هنر زیبایی شکل است، درصورتی که هدف تفکر، زیبایی ماورای شکل است. و نظمِ ظاهری را میگشاید و به درون آن مینگرد. تا آنجا که هنر با تفکر قرین است، دانش است. و زیبایی جنبهای است از حقیقت به مفهوم مطلق کلمه. اینها کمترین جلوۀ وحدت هستند که ذرهای از آن در هر چیزی هست.”(بورکهارت ۱۳۶۵، ص ۲۰۵) نقش و طرح، چون یک کتیبه و یک صفحۀ نوشتاری است که سعی دارد مفهومی را آشکارتر بیان دارد و درکنار این ادراک، چون یک تصویر نقاشی، احساسی خاص را با چیدمانی از رنگها و بیانی از زیباییها در مواجهه با آن القاء میسازد. در حقیقت، نقشها ترکیبی هنرمندانه از جلوهدهی و تاکید روی مفاهیمی تصویری و در فُرمی متناسب بهشمار میرود که در عناصر معماری، به صورت گستردهای در قالب آراستنیها بهکار گرفته شده است. نقشینهها و آرایهها همواره جزو الزامات ضروری محیط زندگی بشر بوده و فضای گرم و آرامبخش خانه را به صورت بستری صمیمی از منظر فکری، مدیریت مینماید. هرچند که: تزئینات به منظور تشدید و تقویت جلال و شکوه، به جز در بناهای کوچک، هدف دائمی بود و به خوبی تمهید میشد.(پوپ ۱۳۸۷، ص ۱۵۵۴) اما به شیوههای گوناگون و ساده حتی در خانههای فقیرانه نیز، خود را نشان میداد. اصولاً چیدمان و تزئینات دلبخواه، نه تنها رابطۀ «انسانی خاص» را با «فضایی خاص» عمیقتر میسازد؛ بلکه فرآیند مهمتری در میان است که به تعبیر دوباتن Alain de Botton و آرمسترانگ John Armstrong، برای بیان و نشان دادن چیزی از خودمان به دیگران است.(دوباتن؛ آرمسترانگ ۱۳۹۵، ص ۵۴)
برآمدن یک نقش، علاوه بر اینکه خود حامل یک مفهوم یا حسّ است، نتیجۀ کُنش و واکنش و حاصل یک تعامل با هنرمند نیز تلقی میشود. بهعبارتی: برآیندی از دیالوگی حسی است. “یک کار هنری همانند یک شخص دوم عمل میکند. کسی که هنرمند به طور ناخودآگاه با او محاوره میکند. وقتی با اثر هنری رویارو میشویم و احساسات و هیجاناتمان را در مورد آن بروز میدهیم، تبادلی نادر رخ میدهد؛ همچنان که اثر هنری، اعتبار و نشئه خود را در ما متجلی میسازد، ما نیز احساساتمان را به اثر هنری معطوف میکنیم و سرانجام خودمان را در اثر میبینیم.”(پالاسما ۱۳۹۳، صص ۷۹ – ۸۰) درواقع، هنرمند تخیلات و ادراکات خود را با بهتصویر کشیدن از زاویهای فیزیکی، لمس مینماید. عینیتی که وقتی در ذهنش بود، نسبت به موقعیت استخراجیِ پیشآمده، بیگانهتر محسوب میشد. اما با ترسیم و خلق آن، قدرت بینایی و سایر احساسات به یاری تخیل آمده و در یک گفتگوی مفهومی و «دریافتی» متقابل، به حد کمالِ ظرفیت خود میرسد. هرچند که در این میان، آلن دوباتن و جان آرمسترانگ پا را فرآتر برده و تعبیر دیگری ارائه میکنند: “ما اشیای هنری را فقط دوست نداریم، بلکه در مورد نمونههای خاص استثنایی، شبیه خود آنها هستیم. آنها رسانهای هستند که به آن وسیله به شناخت خودمان میرسیم و از خودمان بیشتر به دیگران میگوییم.(دوباتن؛ آرمسترانگ ۱۳۹۵، ص ۵۴)
0 دیدگاه در “بخشی از کتاب در حال چاپ “اورسی و معماری نور” از رضا زرگری:”